وقتی عمو میپرسه سروناز کی برمیگرده از آبادان، مامان و خواهر بزرگه تعجب میکنن، که واااا؟! چرا از سروناز سراغ میگیره! اما اگه بپرسه خواهر بزرگه کی میاد هیچ کس تعجب نمیکنخ... چون مامان همیشه خواسته من کمرنگترین بچهش باشم، چون نخواسته من برجستهتر از فرزند مورد علاقهش باشم...
مامان خیلی رفتارای بدی با من داره، تازگیا خیلی بیشتر دقیق میشم توی رفتارش... بدجوری رفته رو اعصابم. وقتی میبینم هرچیز کوچیکی که میگه با منظوره دلم میخوتد فریاد بزنم...
دیگه پامو نمیذارم خونه مامانجون. تلفناشو هم جواب نمیدم. از دایی هم امروز متنفففففر شدم. من فقط از خاله و اون یکی خوشم میاد، اون دایی خیلی اخلاق شبیه منه... یعنی لذت میبرم وقتی هستش. خالهها هم کلاً انسانای مهربون و دوست داشتنی هستن...
+ دلم میخواد گه بزنم به سرتاپای این مرتیکه گاو... گهخور شدم... تقصیر مامانه همش، به جا اینکه به داداشم بگه براش اون فایلای صورت وضعیتو بفرسته به من میگه با تلگرام بفرستم واسش... مرتیکه عوضی بدجووووور رو اعصابمه. حتی نمیشه بلاکش کرد. دهن منو آسفالت کرده. و دوباره تکرار کنم کخ از این فرق گذاشتنای مامان متنفففففففرم...
++ خیلی عصبانیم دلم میخواد دهنمو باز کنم و هرچی از دهنم درمیاد بگم به همه...
تمام حرف های نگفته ام...برچسب : دویست و پنجاه فیلم برتر,دویست و پنجاه هزار ریال,دویست و پنجاه میلیون ریال, نویسنده : ikhodaya-bebine بازدید : 204