تو سریخوررین، بی اعتماد بنفسترین، له شدهترین و... عضو خونواده منــــــــم...
کسی که محبتاش، لطفاش در حق بقیه اعضای خونواده ندیده گرفته میشه... و درنهایت سنگین ترین تهمتا رو بهش میزنن. انگ خیلی ار کارایی رو بهش میزنن که حتی برای یه لحظه هم از فکر و ذهنش عبور نکرده...
کسی که همیشه و همیشه شنیده مامان و خواهرش یواشکی دارن پشت سرش حرف میزنن اما هیییییچی نگفته.
با گوشای خودش شنیده حرفاشونو...
اونقدر منو له کردن، کمرنگ کردن که اعتماد بنفس هرکاری رو ازم گرفتن...
خیلی دوس دارم بدونم مشکل اصلی مامان با من چیه؟!!!
بالاخره روز من هم میرسه، این حرفا و کارایی که میکنید قلب آدمو پودر میکنه، هیچ وقت نمیبخشمتون...
با این وجود باز هم لطف میکنم بهتون، از ته قلب دوستتون دارم.
اما اگر، اگر روزی از این خونه رفتم، شاید دیگه برنگردم.
بدون اینکه توضیحی بدم میرم.
هزاران بار با خودم ترک کردنشونو تصور کردم.
بهشت به یک سرزنش نمیارزه... این رفاه و راحتی و آزادیای که دارم هیچ ارزشی نداره واسم. نباید دل بهش ببندم با چشم بپوشم ازش. اینکه کفش چرم ۸۰۰ ۹۰۰ تومنی پام باشه اما این رفتارا رو ازشون ببینم چه فایدهای داره؟؟!! تف به این محبتی که به من میکنن...
+ تولدم یکی دو هفته دیگست... گـُـــــه باید گرفت سرتاپای این زندگی منو... وقتس که میدونی و میبینی که فردای روشنی نداری و فرداهات مثل تاریکی و پوچی امروزته...
برای روز میلاد تن من، نمیخوام پیرهن شادی بپوشی...
باید تحمل کرد سروناز...
تمام حرف های نگفته ام...برچسب : دویست و پنجاه فیلم برتر,دویست و پنجاه هزار ریال,دویست و پنجاه میلیون ریال, نویسنده : ikhodaya-bebine بازدید : 224