یکی از داروهای موهام کمیابه، یعنی اینکه خارجیش پیدا نمیشه. اصلیترین داروم. یه آمپوله که تزریق میشه جاهایی که مو ریخته، کورتونه. امروز موفق شدم پیداش کنم. دوتا آمپول بهم داد آقای دکتر داروخانه، خدا خیرش بده. فعلا خیالم راحت شد. دوتا آمپول دارم. خدا کنه با همین دوتا موهام رشد کنه و نیاز به بیشتر نباشه.
+ چهارشنبه باهاش قرار داشتم، رفتم. پسر خوبیه. خوشاخلاقه، باادبه، با شخصیته(حداقل تاجایی که من ازش شناخت پیدا کردم). اصرار میکنه امروز هم قرار بذاریم همو ببینیم، نمیدونم چیکار کنم. تمایلی ندارم برم. یه وقت فک نکنه از روی علاقه میرم و سوء تفاهم پیش بیاد. اگر هم رفتم حتی جدیتر از دفعه قبل باهاش صحبت میکنم.
++ دوست دارم ساعت کاریم بیشتر بود که پول بیشتری میگرفتم. اما خب واقعا حجم کارم اونقدر زیاد نیست که بیشتر از روزی چهار ساعت بمونم. دوتا ساختمون، یکی مجتمع ده واحد یکی هم یه ساختمون سه طبقه چهارصد متری خیلی لوکس، باید کاراشونو بکنم. ساعتی نه و پونصد میگیریم. کاش زودتر بعد از عید برسه که کامل برم سر کار و حقوق کامل بگیرم.
+++ توی این گیرودار زندگی خواهرم وقت سفارت مامانم بود، همه کاراشو کرده بود. اما خب اونقدر درگیری زیادی داشتیم که حتی فرصت نشد وقت سفارتو تغییر بده. موفق به رفتن نشد... و من خیییییلی دوست داشتم بره با اینکه میدونستم محاله ویزا بگیره؛ ولی خب شاید هیچ موقع این شانس پیش نیاد... عیب نداره... مهم آرامش زندگیه، که الان تا حدودی بهش رسیدیم خدا رو شکر. لاتاری هم فک میکنیم اصلا برنده نشده بود...
تمام حرف های نگفته ام...برچسب : نویسنده : ikhodaya-bebine بازدید : 184